بسیاری از کشورهای دنیا نتایج انتخابات آمریکا را به دلیل اختیاراتی که رئیس‌جمهور ایالات متحده برای اثرگذاری در زمینه سیاست خارجی دارد دنبال می‌کنند. انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا از امروز آغاز شده و سرنوشت مستأجر کاخ سفید را برای ۴ سال دیگر مشخص خواهد کرد. در حال حاضر نتیجه نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که رقابتی تنگاتنگ میان […]


بسیاری از کشورهای دنیا نتایج انتخابات آمریکا را به دلیل اختیاراتی که رئیس‌جمهور ایالات متحده برای اثرگذاری در زمینه سیاست خارجی دارد دنبال می‌کنند.

انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا از امروز آغاز شده و سرنوشت مستأجر کاخ سفید را برای ۴ سال دیگر مشخص خواهد کرد. در حال حاضر نتیجه نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد که رقابتی تنگاتنگ میان کامالا هریس و دونالد ترامپ در جریان است.

بسیاری از کشور‌های دنیا نتایج انتخابات آمریکا را به دلیل اختیاراتی که رئیس‌جمهور ایالات متحده برای اثرگذاری در زمینه سیاست خارجی دارد دنبال می‌کنند.

پیش‌فرض‌های غلط

 در ایران معمولاً تصوری وجود دارد مبنی بر اینکه میان دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان از لحاظ سیاستی که در قبال ایران دنبال می‌کنند تفاوت‌های بنیادین زیادی وجود دارد. این تصور عموماً وجود دارد که دموکرات‌ها صلح‌طلب‌تر و جمهوری‌خواهان جنگ‌طلب‌ترند و سیاست‌های تهاجمی‌تری را در قبال ایران دنبال می‌کنند.

اما اگر دقیق‌تر به مسئله نظر کنیم متوجه می‌شویم که با صحنه پیچیده‌تری مواجهیم. این البته حقیقت دارد که جمهوری‌خواهان نسبت به دموکرات‌ها ظاهر خشن‌تری دارند. جمهوری‌خواهان در سیاست خارجه اعتقاد و نزدیکی بیشتری به نظریات رئالیستی در روابط بین‌الملل دارند.

در این‌گونه نظریات که نظام بین‌الملل را بر مبنای یک «آنارشی» تصور می‌کند، اولاً مافوق دولت‌ها برای تنظیم روابط متقابل در نظام بین‌الملل متصور نیست و ثانیاً «قدرت» از جنس «مادی» آن از قبیل همین توپ، تانک و ترقه از نظر «تعیین‌کنندگی» مهم‌ترین جایگاه را دارد.

در مقابل، دموکرات‌ها بیش از جمهوری خواهان به نقش قدرت نرم و اعمال پیچیده‌تر قدرت بر طرف مقابل معتقدند و به همین دلیل بهتر از رقیب خود تلفیقی از نیرو‌ها (اعم از سخت و نرم) را در دینامیک زورآزمایی بین خود و دیگری به کار می‌بندند، بدین سبب معمولاً دموکرات‌ها ظاهر شیک‌تری نسبت به جمهوری‌خواهان خشن دارند، اما آنچه در واقعیت رخ می‌دهد و هدفی که ۲ حزب به‌سمت آن در حرکتند، حقیقتاً مشترک است.

دستان چدنی، دستکش مخملی

جالب‌تر آنکه به‌رغم تلاش دموکرات‌ها برای ارائه چهره‌ای صلح‌طلب از خود، آمار جنگ‌افروزی‌های این قوم و قماش در مقایسه با جمهوری‌خواهان نه‌تن‌ها بهتر نیست، بلکه بدتر هم هست. به عبارت معروف‌تر آنها دستان چدنی در دستکش‌های مخملی دارند. در این گزارش نگاهی به همین موضوع انداخته‌ایم.

سال ۲۰۰۹ باراک اوباما در حالی به ریاست‌جمهوری رسید که عده‌ای گمان می‌کردند حضور او کاخ سفید قرار است پایانی برای سیاست‌های جنگ‌طلبانه آمریکا در دوران ریاست‌جمهوری جورج دبلیو بوش باشد.

«اوباما» ظاهراً دستور هیچ لشکرکشی را صادر نکرد، اما راهبرد او در کاخ سفید منجر نابودی دو کشور سوریه و لیبی، تجزیه سودان و بسترسازی برای بزرگترین جنگ اروپا بعد از جنگ جهانی دوم شد، بدون آنکه آمریکا لشکرکشی کند. سودان در سال ۱۳۸۹ تجزیه شد. «مصطفی عثمان اسماعیل» مشاور «عمرالبشیر» رئیس جمهور وقت سودان در آن زمان گفته بود: «آمریکا در ابتدا مدعی وحدت سودان بود. سپس به حمایت از جدایی طلبان جنوب پرداخت و هم اکنون نیز به دنبال تجزیه کشورمان است.»

لیبی هم از جمله کشور‌هایی بود که در دوران ریاست‌جمهوری آمریکا نابود شد. آمریکا بعد از ناآرام کردن لیبی به یک الگوی جدیدی در جنگ رسید که بلافاصله پس از لیبی، در سوریه نیز اجرایی شد. الگو بدین شکل بود که تروریست و نیروی چریکی در حکم نیروی زمینی پیشروی کند و ناتو به صورت هوایی آن را پشتیبانی کند.

عملیات آمریکایی «طلوع ادیسه» نقطه آغاز تهاجم هوایی ناتو به لیبی و نابودی این کشور بود. این حمله در سالگرد حمله به عراق اتفاق افتاد، اما آن بلایی که در جنگ عراق بر سر آمریکا آمد، دیگر تکرار نشد. زیرا حزب دموکرات، کشور‌های اروپایی ناتو و متحدان خود در غرب آسیا را برای سرنگونی دولت قذافی بسیج کرد و خود در جایگاه بازیگردان صحنه قرار گرفت نه بازیگر.

راهبرد لیبی همزمان در سوریه اجرایی شد، اما به دلیل حضور متحدین دمشق به سرمنزل مقصود نرسید. با این حال، ضربه‌ای به سوریه زدند که اسرائیل و ناتو با حمله مستقیم نمی‌توانستند به این کشور وارد کنند.

سوریه به مراتب گزینه سخت‌تری نسبت به عراق برای آمریکا جهت حمله نظامی بود، اما این کشور بدون لشکرکشی توسط دولت دموکرات ویران شد.

ماجرا فقط به غرب آسیا محدود نمی‌شود. حزب دموکرات استاد پیروزی بدون شلیک گلوله است. دولت اوکراین به ریاست «ویکتوریانوکوویچ» سیاست ملایمی در قبال روسیه داشت. همین موضوع سبب شد که این کشور در سال ۲۰۱۳ درگیر سلسله درگیری‌های خیابانی خشونت‌آمیزی شود. دولت‌یانوکوویچ در نهایت سال ۲۰۱۴ ساقط شد. این جنگ خیابانی به نام انقلاب میدان یا کرامت شهره شد.

سقوط دولت اوکراین مقدمه جنگ اوکراین شد. ارتش روسیه پس از سقوط دولت یانوکوویچ به شبه جزیره کریمه حمله کرد و این منطقه را بخشی از خاک روسیه اعلام کرد.

حقایق مشترک دموکرات‌ها و جمهوریخواهان در قبال ایران

مواضع دموکرات‌ها و جمهوری‌خواهان علیه ایران نیز از منطق مشابهی پیروی می‌کند. در ایالات متحده آمریکا، سیاستمداران دو حزب به ندرت موضوعی وجود دارد که بر سر آن به اندازه دشمنی با ایران توافق وجود داشته باشد.

واقعیت امر این است که حضور هریس، ترامپ یا هر فرد دیگری در راس معادلات سیاسی و اجرایی آمریکا، تاثیری در اصل دشمنی این کشور با ایران و متعاقبا، ثبات فرمول‌های استراتژیک و راهبردی جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با توطئه‌های دشمن اصلی ما (آمریکا) نخواهد داشت. طی سال‌ها و دهه‌های گذشته و اخیر، بار‌ها رسانه‌های آمریکایی و اروپایی و برخی جریان‌های داخلی در ایران تلاش کرده اند با تفکیک جمهوریخواهان و دموکرات‌ها از یکدیگر، یکی را مصداق عقلانیت و دیگری را مصداق تندروی معرفی کنند! با این حال نباید فراموش کرد که طی ۴۵ سال اخیر، راهبرد‌های ضد ایرانی در کاخ سفید و سیاست خارجی آمریکا ثابت بوده و طی سال‌های ۲۰۲۴ تا ۲۰۲۸ میلادی نیز ثابت خواهد بود.

حمایت آمریکا از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ امتناع دولت بایدن از بازگشت به توافق هسته‌ای و حمایت مطلق واشنگتن از نسل کشی غزه و … جملگی مصادیق سیاست خارجی مداخله گرایانه دموکرات‌ها در منطقه غرب آسیا است. در چنین شرایطی نمی‌توان تمایزی میان هریس و ترامپ قائل شد.

ما در تدوین دکترین دولت‌های آمریکایی، نگاه و رویکرد کلان تهدید محور نسبت به ایران اسلامی را مشاهده می‌کنیم. حزب دموکرات و جمهوریخواه در یک پرونده، رویکرد مشترکی دارند و آن تلاش برای براندازی نظام جمهوری اسلامی تجزیه ایران و منطقه است.

در سال‌های قبل‌تر مشی دموکرات‌ها علیه ایران همواره به همین صورت بوده که در لفافه مفاهیم جذاب و شیک به دنبال ضربه زدن به ایران بوده‌اند. به عنوان مثال، باراک اوباما، رئیس‌جمهور اسبق آمریکا سال ۲۰۰۹ در بهار همان سالی که برای ایرانی‌ها پیام نوروزی می‌فرستاد به دنبال تصویب قطعنامه تحریمی ۱۹۲۹ علیه ایران در شورای امنیت بود.

این قطعنامه که شدیدترین فشار‌ها بر ایران را در ۴ حوزه توسعه بخش انرژی، جلوگیری از دسترسی ایران به منابع مالی برای توسعه برنامه‌های موشکی و هسته‌ای، ایجاد یک نظام بازرسی از کشتی‌ها و محموله‌های هوایی ایران و همچنین به وجود آوردن یک سیستم یکپارچه برای اعلام نقض تحریم‌های بین المللی وارد می‌کرد در تاریخ ۹ ژوئن سال ۲۰۱۰ به تصویب رسید.

 با تصویب قعطنامه ۱۹۲۹، آمریکا با استفاده از زمینه سازی‌های بین‌المللی کوهی از قوانین محدود کننده به خصوص تحریم‌های ثانویه را به تحریم رساند. در ژوئن سال ۲۰۱۰ باراک اوباما بلافاصله پس از صدور قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل قانون «سیسادا» یا قانون تحریم‌های جامع ایران را امضا کرد.

این قانون تحریم‌های گسترده‌ای را بر بخش‌های گوناگونی در حوزه‌هایی همچون نفت و گاز را به ایران تحمیل می‌کرد. در سال‌های بعد از باراک اوباما دونالد ترامپ با اتکا به زیرساخت‌های تحریمی که همتای دموکراتش فراهم آورده بود شدیدترین فشار‌ها را به اقتصاد ایران وارد کرد.

منبع: تسنیم

+